منتظران

این گرد باد ها که به غیرت درآمده ****تسلیم رهبرند که طوفان نمی کنند

منتظران

این گرد باد ها که به غیرت درآمده ****تسلیم رهبرند که طوفان نمی کنند

از میکده شهادت تا جام زهر

هر انقلابی برای خودش شعاری دارد، انقلاب ما هم شعارهایی داشت که امام(ره) این شعارها را اعلام کرده بود. مثلا فرموده بود: «اسرائیل غده سرطانی است و باید از بین برود» یا «ما باید انقلابمان را به تمام دنیا صادر کنیم

بعضی‌ها بودند در همان دنیایی که امام گفته بود، این شعارها را اصلا دوست نداشتند و خصوصاً اینکه از انقلاب ما ضربه خورده بودند. با خودشان فکری کردند و گفتند: اگر این انقلاب بخواهد صادر شود، پدر همه‌مان درمی‌آید. گفتند باید هر چه زودتر این را از پا دربیاوریم. گروه‌های ضد انقلاب داخلی را انداختند به جان انقلاب،‌ اما مردم، یکی یکی آنها را از بین بردند. دیدند اینطوری نمی‌شود، رفتند دیوانه‌ای را مجهز به تمام تجهیزات کردند و انداختندش به جان مردم و انقلاب.

حالا این صدام دیوانه برای شروع یک جنگ خانمانسوز شروع کرد به رجزخوانی که «ما سه روزه خوزستان را می‌گیریم، یه هفته‌ای تهران را فتح می‌کنیم

بچه‌بسیجی‌ها، کار و زندگی خودشان را رها کردند و با دست خالی آمدند جلوی این دیوانه را بگیرند. حالا بعد از یک هفته که از شروع جنگ می‌گذرد، صدام هنوز پل نو (پل ورودی شلمچه ـ خرمشهر) را تصرف نکرده است. سازمان ملل به دستور آقابزرگ‌های خودش اولین قطع‌نامه را صادر کرد که ما از دو طرف جنگ می‌خواهیم که دست از جدال بکشند و برگردند به مرزهای بین‌المللی و همین.

بابا! کسی نیست به اینها بگوید صدام به ما حمله کرد و کلی به ما خسارت زده است. تمام فرودگاه‌ها و مراکز نظامی ما را بمباران کرده، حالا می‌گویید ما برگردیم سر مرز بین‌المللی و آتش‌بس کنیم. این یعنی عین ذلت. امام فرمود: او می‌خواهد تجدید قوا کند و دوباره به ما حمله کند. لذا این آتش‌بس را قبول نکردند.

این دیوانه که می‌خواست سه روزه خوزستان را بگیرد، حالا 34 روز برای گرفتن خرمشهر تلاش کرده بود و به خاطر دستور بنی‌صدر خائن به ارتش، که گفته بود به نیروهای مردمی و سپاه کمکی نکنید، خرمشهر به دست عراقی‌ها افتاد.

حالا بعد از برکناری بنی‌صدر، سپاه و ارتش مثل دو برادر به کمک نیروهای بسیج چند عملیات موفق از ‌جمله ثامن‌الائمه، طریق‌‌القدس و فتح‌المبین انجام دادند که خیلی از زمین‌های تصرف شده به دست دشمن آزاد شد. دیگر نوبت به خرمشهر رسیده بود که از دست بعثی‌ها نجات پیدا کند.

این دو برادر با توجه به آرمان‌های انقلاب و بعد از نامگذاری عملیاتی به نام طریق‌القدس، عملیات آزادسازی خرمشهر را به نام «الی بیت‌المقدس» نامگذاری کردند و خرمشهر را با جنگی طاقت‌فرسا از چنگال بعثی‌ها نجات دادند. در حین عملیات اسرائیل پیام داد اگر نیروهای ایران از دجله عبور کنند، من خودم وارد جنگ می‌شوم. به راستی ترس و وحشت در اردوگاه دشمنان خیمه زده بود.

در این شرایط (بعد از فتح خرمشهر) دیگر تمام پشتیبانان صدام از صلح و آرامش حرف می‌زدند، حتی بعضی از آنها پیشنهاد جابجایی صدام  از قدرت را می‌دادند و بعضی طرح دوستی با ایران را.

اسرائیل به این بهانه جنوب لبنان را تصرف کرد. حتی تا نزدیکی‌های بیروت جلو آمد.

این چندمین باری می‌شد که سازمان ملل قطع‌نامه صادر می‌کرد و پیشنهاد صلح می‌داد، اما حرف آنها فقط این بود که دو طرف در مرزهای بین‌المللی توقف کنند و بعد ایران ادعای خسارت کند. امام هم حرف اول خودش را تکرار کرد که «ما از شما سه چیز می‌خواهیم: اول بگویید عراق متجاوز است و شروع‌کننده جنگ؛ دوم: صدام برگردد داخل کشورش و سوم: غرامت جنگی ایران را بپردازد

گوش جهانیان اصلا به این حرف‌ها بدهکار نبود. آنها می‌گفتند جنگ را تمام کنید و بعد سر مسائل آن حرف بزنید. اما هر آدم عاقلی می‌دانست اینطوری نمی‌شود رفت و نشست سر میز مذاکره. مسئولین نظرشان بر ادامه جنگ بود تا اینکه جنگ ادامه پیدا کرد و به حالت فرسایشی رسید. تقریبا سالی یک بار عملیات می‌کردیم و عراق موضع می‌گرفت تا اینکه ما توانستیم با عملیات والفجر 8، شهر بندری فاو را تصرف کنیم و با کویت هم‌مرز شویم. حالا اروند، رودی که عراق جنگ را به خاطر آن شروع کرده و ادعا کرده بود، تمام اروند برای عراق است، تمامش بلکه با شهر فاو دست ما بود.

قدرت برتری ایران در کربلای پنج به بالاترین حد خود رسید. زمانی که ما تا چند کیلومتری شهر تنومه (ورودی بصره) پیش رفتیم که واقعاً آمریکا و اسرائیل به خودشان لرزیدند. عواقب کربلای پنج استفاده بی‌حد و اندازه عراق از سلاح‌های شیمیایی (سیانور، خردل و...) بمباران شهرها،‌ آغاز جنگ نفت‌کش‌ها و تحریم شدید اقتصادی ایران بود.

از ماه فوریه 1987 یعنی بهمن‌ماه 1365 اعضای دائم شورای امنیت یک کار گروهی مشترک و سازماندهی شده‌ای را برای پایان بخشیدن به جنگ به صورت محرمانه آغاز کردند و نتیجه آن، پنج ماه بعد در تاریخ سی‌ام تیرماه 1366 به صورت قطعنامه 598 نمایان شد. این قطع‌نامه صدام را متجاوز اعلام نکرده بود، بنابراین امام ‌فرموده بودند: تمام خواسته‌های ما در این قطعنامه دیده نمی‌شود. اما آقای هاشمی (فرماندهی عالی جنگ در آن زمان) گفته بود در این قطعنامه نکات مثبتی وجود دارد که می‌توان درباره آن مذاکره کرد و نکته منفی آن این است که می‌گوید به محض شروع مذاکره و پیش از شناسایی متجاوز و محاکمه آن، آتش‌بس اعلام شود و ما این بند را قبول نداریم. بند معرفی متجاوز می‌تواند به عنوان تنها کلید حل مسائل به شمار آید، این نکته مثبتی است، اما باید پیش از اعلام آتش‌بس اعلام شود. ما می‌گوییم اول متجاوز معرفی شود و بعد راه برای حل مسائل جدی هموار خواهد شد. معلوم است که محاکمه و تنبیه متجاوز و بازپرداخت غرامت از همین اقدام آغاز خواهد شد، اگر این جابجایی در بندها انجام شود، راه هموار خواهد شد.

دشمنان انقلاب برای اینکه ایران را بیشتر زیر فشار قرار دهند، هواپیمای مسافربری ایران را در تیرماه 66 با دو موشک که از ناو آمریکایی شلیک شده بود، هدف قرار داده و 290 نفر از سرنشینان هواپیما را شهید کردند.

مدتی بعد در ایام برگزاری مراسم معنوی حج به حجاج ایرانی در حرم امن الاهی یورش برده و تعداد زیادی از حاجیان ایرانی را شهید و مجروح کردند.

از طرفی شوروی تعداد بسیاری از تانک‌های پیشرفته تی‌72 و موشک‌های اسکات و موشک‌های زمین به زمین و هواپیماهای میگ 23 و میگ 27 و هواپیماهای سوخت‌رسان از نوع توپولوف در اختیار عراق گذاشت. در این فاصله عراق به کمک مستشاران آلمانی و آرژانتینی موفق به تولید موشک‌های اس‌. اس12 شد که تهران را مستقیما هدف قرار می‌داد.

حالا به خاطر تحریم اقتصادی، کسی نفت ما را نمی‌خرید، مشکلات اقتصادی، دولت را زیر فشار زیادی قرار داد، از طرفی، بعد از کربلای پنج قوای نظامی سپاه تحلیل رفته بود و نیاز به بازسازی داشت. سپاه برای اینکه تحرکی در جبهه‌ها انجام داده باشد، به سلیمانیه عراق حمله و حلبچه را تصرف کرد که صدام آن فاجعه انسانی را در حلبچه شکل داد و تعداد قابل توجهی از هموطنانش را به وسیله بمب شیمیایی به قتل رساند.

صدام با تکیه و اعتماد به خبرها و اطلاعاتی که آمریکایی‌ها از مواضع ایران در اختیار گذاشته بودند و با تجدید قوایی که کرده بود، در اوایل سال 67 با قصد حمله به شهر فاو حرکت کرد و نیروهای ما قبل از هر گونه برخورد از فاو عقب‌نشینی کردند و او طی 36 ساعت، فاو را پس گرفت و طی هشت ساعت، موقعیت خود را در شلمچه تثبیت کرد. سپاه نیروهایش را از سلیمانیه خارج و به جنوب انتقال داد. صدام تهدید کرد که تهران را هم از بمب شیمیایی بی‌نصیب نمی‌گذارد. خطوط پدافندی ارتش را در عین‌خوش عقب زد و تعداد زیادی اسیر گرفت. در حالی که صدام رو به اوج حرکت می‌کرد، امام با نوشیدن کاسه زهر بهانه را از آنان گرفتند و در تاریخ بیست و هفتم تیرماه 67 رسماً قطعنامه پذیرفتند. به هر حال ما بعد از هشت سال مبارزه توانستیم حرف خود را به کرسی بنشانیم. آیا درباره انرژی هسته‌ای هم چنین اتفاقی خواهد افتاد؟

امام در 29/4/67 قبل از اجرای آتش‌بس پیامی برای حج دادند و فرمودند: «اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتا مسئله‌ای بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصاً برای من بود این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می‌دیدم، ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلا خودداری می‌کنم و به امید خدا در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور ... با قبول قطع‌نامه و آتش‌بس موافقت نمودم... و خوشا به حال شما ملت، خوشا به حال شما زنان و مردان، خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین، خوشا به حال خانواده‌های معظم شهدا و بدا به حال من که هنوز مانده‌ام و جام زهر‌آلود قبول قطعنامه را سر کشیده‌ام

 

سوتیتر

و خوشا به حال شما ملت، خوشا به حال شما زنان و مردان، خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین، خوشا به حال خانواده‌های معظم شهدا و بدا به حال من که هنوز مانده‌ام و جام زهر‌آلود قبول قطعنامه را سر کشیده‌ام.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد